مردم شناسی
مردم شناسی

پژوهش های میدانی درزمینه مردم شناسی ایران
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
3 فروردين 1395
4 خرداد 1394
5 آبان 1393
2 اسفند 1391
5 دی 1391
7 آبان 1391
3 مرداد 1391
7 تير 1391
5 تير 1391
3 تير 1391
2 تير 1391
1 تير 1391
6 مهر 1390
3 مهر 1390
2 مهر 1390
نويسندگان
محمدسعیدجانب اللهی
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 31833
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

سفرنامه ی مردم شناسی شهرهای اقماری تهران  <-PostCategory-> 

 برگرفته از وبلاگ هزار نکته مردم شناسی از هزار نقطه ایران

1/ 8/ 1375 شهریار (1)

مسؤل امور اجتماعی فرمانداری شهریار به ما گفت شهریار 11 دهستان دارد و هر دهستان هم از10 تا 26 روستادارد و دو شهر بیشتر ندارد . رباط کریم و قدس که همان قلعه ی حسنخان معروف است و ما پیرمردها کاروانسرایش را که کنار جاده ی مخصوص کرج بود خوب به یاد داریم . خود شهریار هم که خوب شهردارد و شهردار لابد شهر است  گرچه اسم اصلی آن علیشاه عوض بوده است از روزی که مرکز شهریار شد نام شهریار گرفت و همو گفته بود  که از بین همه ی این روستاها و دهستان ها مردم اختر آباد و اسماعیل آباد بومی ترند . و لی در دیگر دهستان ها مهاجرین در اکثریت هستند . این بود که ما تصمیم گرفتیم اول به سراغ بومی تر ها برویم .از فرمانداری که بیرون آمدیم تازه یادمان افتاد که آدرس این دو را نگرفته ایم چرا یک نقشه به ماداده بودند که فقط با ذره بین های ته استکانی می شد اسم ها را از روی آن خواند که ما حتی ذره بین معمولیش هم نداشتیم گفتیم اول برویم اسماعیل آباد خب آدرس را از کی بپرسیم اولین نفری که سر راهمان قرار گرفت یک افغانی از آب درآمد و دومی ترک بود و فارسی نمی دانست  بالاخره از یک بنگاه معاملات ملکی سؤال کردیم . او راه و چاه را به ما نشان داد گفت ازجاده ی رباط کریم بروید از شهر که بیرون آمدیم به دو راهی رسیدیم که یک راه به ملارد و راه دیگر به شفیع آباد و اسماعیل آباد می رفت اولین چیزی که در آستانه ی ورود به اسماعیل آباد توجه ما را به خود جلب کرد تپه ی خاکی و باستانی آن بود که بقایای قلعه با عظمتی را نشان می داد قصد توقف نداشتیم می خواستیم اول یک آشنایی مقدماتی از منطقه به دست آوریم راه را به روستای بعد ادامه دادیم به روستایی که بزرگتر و پرجمعیت تر ازقبلی بود رسیدیم  نا مش جوقین  بود ما تصادفاً به مرکز یکی از 11 دهستان شهریار رسیده بودیم .

 

1/ 8/ 1375 شهریار (2) – جوقین

به دهداری رفتیم و دهدار ما را به رئیس شورای ده معرفی کرد . او بود که گفت جوقین مرکز دهستان است و 11 روستا دارد . جوقین از معدود روستاهایی است که اصالت خود را حفظ کرده و هنوز کم و بیش از هجوم مهاجرین محفوظ مانده است و اکثریت با مردم بومی است . این جا قبلاً عمده مالکی بوده ولی بعد از اصلاحات ارضی یک دانگ برای ارباب باقی ماند که همچنان شریک است و هر وقت خرید و فروش می شود باید ورثه ی او هم یکی از طرفین معامله باشد . اقتصاد جوقین متکی به محصولات باغی است  و به ویژه زردآلوی آن شهرت دارد . قبلاً قنات داشته اند که خشک شده و چاه عمیق زده اند  . از رودخانه ی کرج 12 سنگ سهم آب دارند که درسال حداکثر سه ماه آب دارد . "سنگ " واحد سنجش حجم آب است و مقدارآبی است که از مربعی با اضلاع برابر با یک آجر عبور کند .

همان روز - قشلاق مهرچین

رئیس شورا به ماگفته بود که یک عده شاهسون درحوزه ی دهستان جوقین هستند و هم اکنون در قشلاق مهرچین به سر می برند . بعد از ظهر به سراغ آن ها رفتیم از طایفه ی اینانلو بودند . دامدارند قبلاً دام های کوچک ( گوسفند ) نگه داری می­کردند و حالا دام های بزرگ یعنی گاو را پرورش می دهند البته با علوفه ی دستی . گاو شیری دارند و شیر تولیدی را مستقیماً به کارخانه ی شیر پاستوریزه می فروشند .

2 / 8 / 1375 جوقین

از بین مجموعه ی روستاهای جوقین دو روستا را برای پژوهش خود انتخاب کردیم زیرا این دو روستا امتیازی داشتند که دراین حوزه کمتر روستایی دارد . جوقین از این لحاظ که مهاجر کم دارد و مردمش بوم زاد هستند  روستای دوم قجر است که آن هم ویژگی جوقین را دارد با این تفاوت که اقتصاد آن شبانی است . دیگر روستاهای جوقین یا اکثریت با مهاجرینی است که درسال های اخیر به آین حوزه هجوم آورده اند و یا جدیدالتأسیس اند . مثلاً اسماعیل آباد در همین سی چهل سال اخیر ساخته شده و ساکنین آن هم بیشتر کارگران شرکت ها هستند که از نقاط مختلف ایران به این منطقه آمده اند . جوقین نیز هرچند مردمش از طوایف کرد و لر مهاجرند ولی دیر زمانی از این مهاجرت گذشته به طوری که زبان مادری خود را فراموش کرده اند و امروزه فارسی صحبت می کنند . مردم روستای قجر هم در اصل از اعراب فارس و از ایلات خمسه بوده اند که به یاد نمی­آورند چه زمانی به این جا تبعید شده اند . آن ها نیز زبانشان را فراموش کرده اند . دامدار و چادرنشین بوده اند که در زمان رضاه شاه تخته قاپو شده اند و از آن پس به رمه گردانی رو آورده اند . درحوالی تنکابن ییلاق دارند که بعد ازقرق شدن رها کردند و بعد از انقلاب دو باره به مراتع خود دست یافتند و دام خود را برای چرا به آن محل می برند . قجر در شمال جوقین و جنوب قشلاق مهر چین قرار دارد .

5/ 8/ 1375

امروز بار دیگر به جوقین رفتیم تا اطلاعات دیگری از این روستا گرد آوریم این بار بیشتر در زمینه­ی طب سنتی  سؤال کردم  و اطلاعاتت نسبتاً جامعی به دست آوردم دراین روستا برای درمان مرض ها کم و بیش از شیوه های جادو درمانی ، داغ درمانی نیز استفاده می کنند  مثلاً برای درمان زگیل اول آن را به اصطلاح خونی می­کنند  بعد هفت سنگ کوچک به آن می زنند بعد مقداری نمک روی سنگ ها می پاشند وآن ها را در پارچه ای می پیچند و در گذرگاه عمومی می اندازند اگر کسی آن را برداشت مرض به او منتقل می شود . برای درمان مرضی به نام "گله گوش" (galaguš) قاشق چوبی را داغ می کنند و ناگهان زیر گوش می زنند. برای درمان بعضی مرض ها مثل سینه درد زنان با ترساندن به وسیله ی دست قطع شده گرگ درمان می کنند و برای درمان ترس زدگی به دعا متوسل می شوند آدرس خانم حجامتگری  به نام کبری به ما دادند به سراغش رفتیم  به کار خود سخت ایمان داشت او گذشته از حجامت نوعی روش جادو درمانی هم داشت بیشتر مرض ها را ناشی از ترس می دانست و به شیوه ی جالبی درمان می کرد خود می گفت افراد بسیاری را که مشرف به موت بوده اند درمان کرده است . برای درمان مرغی را می کشد و قبل از اینکه مرغ جان بدهد با سرعت قلب آن را بیرون می آورد و آن را روی قلب بیمار می گذارد مریض هنوز تپش قلب مرغ از حرکت باز نایستاده که خوب می شود اگر بهبود نیافت این عمل را تا سه بار تکرار می کند . کبری خانم می گفت تا حالا موردی نداشته ام که بی جواب بماند ما "اودوم" (odum) داریم پدرِ پدر بزرگم از صحرا می آمد که دید یک نفر سینی جگر به سر گذاشته از جاده می گذرد از او پرسید این جگر را کجا می بری پاسخ داده بود که جگر همسایه ی شماست که تازه زاییده  من جگرش را می برم تا تو به خانه برسی او مرده است  جدم با بیل به آن از ما بهتران حمله می کند و می گوید اگر جگر را به صاحبش برنگردانی ترا می کشم و او قول می دهد که برگرداند . حتی تاری از گیسوی خود را به او می دهد که هر وقت گرفتاری داشت با سوزاندن آن او را به کمک بطلبد از آن زمان چنین قدرتی پیدا کرد و می گویند "اودوم " تا هفت پشت منتقل می شود من پشت چهار م هستم .

امروز همچنین به فردوس دهستان دیگری از شهریار رفتیم . این دهستان مجموعاً 7 روستا دارد از قراری که به ما گفتند  بین این هفت روستا قدمت فردوس و روستای  رامین بیشتر از همه است . فردوس در اصل قلعه ای بوده که جمعی از رعایا در آن زندگی می کرده اند و زمین های بیرون قلعه خالصه بوده که در دوره ی رضا شاه به یکی از امرای ارتش فروخته شد در کنار آن مزرعه ای به نام محمودآباد بوده است که آن هم خالصه بود و در همان دوره به یکی از مالکین فروختند و او بعدها آن را وقف کرد . مردم فردوس دراصل از ایل "نفر"هستند که از فارس به این منطقه کوچ داده شده اند . این روستا به نسبت روستاهای دیگر عده ی کمتری مهاجر دارد روستای عباس آباد که در همسایگی فردوس است بیشترین مهاجر را دارد . عباس آباد نیز درسال های اخیر پا گرفته و قبل ازاین فقط چند خانه ای بود که بیرون ازقلعه بنا شده بود و به آن خانه بیرونی می گفتند.

9/ 8/ 1375 بازهم جوقین 

کاشف به عمل آمد جوقین هم قلعه روستا بوده و هنوز بافت قدیمی آن نسبتاً محفوظ مانده است  و مردم به جای خراب کردن و بازسازی آن را ترک کرده و در بیرون قلعه مسکن جدیدی ساخته اند و خانه های داخل قلعه مثل بیشتر شهرها و  روستاهای تاریخی به اجاره ی افغانی ها داده اند . از خانه ای بازدید کردیم که جا دار و وسیع بود از قراری که صاحبش می گفت سه خانوار به صورت خانوار گسترده در آن زندگی می کرده اند . بخشی از ساختمان  دو رو بود که از یک طرف در اتاق ها به باغی باز می شد و اتاق ها 5 دری بود  که همه به هم راه داشت . از طرف حیاط در سه طرف ایوان داشت . کوچه ها در عوض کم عرض و شیب دار بود .

10 / 8 / 1375 چهارشنبه  . دهمویز

امروز به قصد دیدن دهستان دهمویز حرکت کردیم  نخست برای گرفتن اطلاعات اولیه به دهداری رفتیم . دهدار جوان مؤدب و علاقمندی بود و با اشتیاق با ما همکاری کرد و رهنمود داد  . این دهستان نیز 11 روستا و شهرک دارد  که شهرک ها بعد از انقلاب ساخته شده است  . آنچه برای ما  جالب بود اینکه مردم  دو روستای این دهستان یکی اهل حق و دیگری بهایی هستند  در مرحله ی اول تصمیم گرفتیم این دو روستا را ببینیم بعد اگر فرصتی بود به روستاهای دیگر برویم  با معرفی نامه ای که آقای دهدار داد به روستای بهاء رفتیم که اهل حق اند عضو شورای آن آقای خزل بود که با خوش رویی ما را به خانه اش برد و اطلاعات جامعی از اصول عقاید اهل حق توضیح داد . گفت جم خانه داریم که هر پنج شنبه در آن جا جمع    می شویم و مراسم مذهبی برگزار می کنیم  هرکس نذر دارد سفره می اندازد . خروسی می کشد و برنج می پزد.همه ی گوشت ها را با استخوان می پزند بعد استخوان آن را جدا می کنند به طوری که نشکند آن ها را در چاهی می اندازند و خون قربانی نیز باید در چاه ریخته شود . البته هر هفته ممکن است چندین خروس کشته شود گوشت ها را در مجمعه ای می ریزند خلیفه آن ها را بین مردم تقسیم می کند گاه به جای خروس گوسفند می کشند که البته آن هم باید گوسفند نر باشد و سن آن از شش ماه کمتر نباشد . قبل از کشتن حیوان کارد را نزد سید یا پیر می برند و او دعایی به آن می خواند  بعد قربانی را می کشند . اهل حق در سال سه روز از روزهای 12 تا 15 هر ماه قمری که به چله بیفتد روزه می گیرند  . سحری را در خانه می خورند و برای افطار به جم خانه می روند . غذای سحری هم همان نذرانه ای است که درجم خانه پخته اند و به خانه برده اند .

اهل حق نماز ویژه ای ندارد و براین اعتقاد است که در همین دنیا به حساب و کتاب آدم ها رسیدگی می شود و هرکسی سزای اعمال نیک و بد خود را می بیند . روح که از بدن مفارقت کرد بعد از تصفیه مجدداً در قالب دیگری به حیاط خود ادامه می دهد . با این حال برای مرده هایشان سه و هفت و چهل و سال می گیرند و برای آن ها نذرانه می دهند . در طول سال نیز مراسم ویژه ای دارند که مهم تر ازهمه دو جشن پاییزانه و بهارانه است  که برای هر دو نذرانه می دهند و خروسی می کشند . هیچ روز خاصی برای عزاداری نمی شناسند  جز روز دهه ی عاشورا که یک روز کامل شادی نمی کنند  و حلوا می پزند و تقسیم می کنند . چون حضرت علی را زنده می دانند در ایام قتل آن حضرت مراسم خاصی ندارند  می گویند حضرت علی 600 سال قبل از حضرت آدم خلق شده و هنگام معراج حضرت محمد چند بار خود را در مسیر آن حضرت قرار داده است که نشانی های آن را بعد از بازگشت از معراج به حضرت محمد نشان داده است  مثل نیمه ی سیب و دانه ی برنج و خاتم . برخلاف مشهور که اهل حق به علی اللهی معروف شده اند علی را خدا نمی دانند . ولی معتقدند ذات حق در او جلوه و نمود بیشتری داشته است . روز عید قربان حتماً باید به حمام بروند زیرا براین باورند که مویی در شانه ی راست آدم قرار دارد که فقط در این روز خیس می شود . ولی صابون نمی زنند زیرا باور دارند که حجاج در مکه پایشان می لغزد و به زمین می خورند .در مورد کشکول هم معتقدند که پوست گوسفندی است که حضرت ابراهیم به جای پسرش اسماعیل قربانی کرد که پوست آن را در دیا انداخت کشکول شد . به همین دلیل است که هرکس گوش به آن بدارد صدای یاهو می شنود.

14 / 8/ 12375 ملارد

امروز راهی ملارد شدیم که یکی دیگر از دهستان های شهریار است و 11 روستا دارد . ملارد نیز روستای بزرگی است که یک راسته خیابان برای آن در نظر گرفته­اند و نیمی از این خیابان شکل گرفته است . دراین جا مزارع تبدیل به باغ میوه شده است که محصول آن بیشتر زردآلو ، انگور و گلابی است . زردآلو انواع مختلفی مثل حاج ابوالقاسمی ، مهندس انواری ، محمدعلی بیگی ، نوری دارد که از همه مرغوبتر نوری است . ملارد امامزاده­ ای به نام ابراهیم دارد که گویا اخیراً شجره نامه ی آن پیدا شده است و حالا مشغول بازسازی و نوسازی آن هستند. در کنار آن ساختمان گنبدی شکلی است که چهل دختران نام دارد و در باره اش همان قصه ی معروف که می گوید : چهل دختر بودند که از دست دشمن فرار کردند و این جا در زمین غیب شدند ورد زبان است . مردها را به این زیارتگاه راهی نیست . این جا ظاهراً پیش از قاجار مسکونی نبوده  و عده­ ای از ولایات خمسه آمده اند در این جا ساکن شده اند و نسل خود را زیاد کرده اند . بیشتر از طایفه ی افشار هستند . هنوز هم به زبان ترکی حرف می زنند . ملارد اکنون محصور در چند شهرک است و خود برای شهر شدن روزشماری می کند . باغ ها در معرض تهدید مساکن جدید هستند . هرچند اگر ساخت و ساز هم تهدیدشان نکند . آفات گوناگونی که به جان درختان میوه افتاده  مثل کرم خراط و انواع آفت های قارچی آن ها را از بین خواهد برد . این آفت ها با سم های معمولی از بین نمی روند و سم های آمریکایی می خواهد که فوق العاده گران است و کشاورز زورش به خرید آن  نمی رسد . برای دفع آفت یک راه کار سنتی دارند که سوزاندن کله ماهی در روز سیزده بدر است. ده عدد کله ماهی برای 50 درخت کافی است .علت انتخاب روز سیزده هم این است که همه در شب عید ماهی خورده اند و کله ماهی ها را ذخیره کرده اند . برای پیش گیری ازیخ زدن درخت لاستیک آتش می زنند تا فضای باغ گرم بماند کم و بیش سه روز  به ملارد رفت و  آمد داشتیم و در زمینه های مختلف اطلاعاتی گرد آوردیم . ملارد قبلاً خالصه بوده است 22 بُنه بود  بنه یک واحد زراعی با کار گروهی بود که به کشاورزی می پرداختند . همه ساله عده ای از زرند می آمدند و زمین هارا از دولت اجاره می کردند و می کاشتند سه سهم خود می بردند و دو سهم به دولت می دادند . آب از رودخانه ی کرج می گرفتند .   

19/ 8 / 1375  اخترآباد

برای رفتن به اختر آباد  دو راه وجود دارد یکی از اسفند آباد و بید گنه عبور می کند  و از کنار تسلیحات ارتش به سوی اختر آباد می رود  و دیگری از کنار بی بی سکینه است . ما از راه اولی رفتیم  بعد از طی 30 یا 40 کیلومتر  به اولین روستای این دهستان به نام محمودآباد رسیدیم . اخترآباد در پهنه ی دشتی پهناور قد علم کرده است تا مدتی قبل از قطعه ی 4 زرند محسوب می شد و ضمیمه ی ساوه بود ولی اخیرا به شهریا پیوسته ومرکز دهستان شده است . مردمش کشاورزند و پنبه کشت اصلی آن هاست . تا مدتی پیش غریبه ای بین آن ها نبود . همه از یک قوم و تبار بودند اما به تازگی تعدادی افغانی وغریبه بین آن ها پیدا شده و همبستگی اجتماعی آن ها را به هم ریخته است . پیش از این خانه ها حتی مرز و حصاری نداشت  اما اینک با دیوارهای بلند محصورش کرده اند معماری روستا نیز در حال تغییر و تحول است . خانه های قلعه ای با سقف گنبدی دیگر متروکه شده و به ندرت کسی درآن ها زندگی می کند . اکنون فصل برداشت پنبه است و مردم در دشت و صحرا پراکنده اند . این بخش از کار پنبه کاری بر دوش زنان است وکمتر مردی در برداشت محصول پنبه شرکت می کند . اختر آباد از معدود روستاهایی است که هنوز قنات دایر دارد . قناتش هوا بین نیست و بارندگی و خشک سالی درکم و زیادی آب قنات نقشی ندارد زیرا اخترآباد در عمق دره ای بین چند کوه قرار دارد که شیب دامنه ی کوه ها به این سمت واقع شده و ذخایر آب زیرزمینی آن غنی است.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:,ساعت 9:52 توسط محمدسعیدجانب اللهی |
مطالب پيشين
» سفرنامه ی مردم شناسی شهرهای اقماری تهران
» برگرفته از وبلاگ میبد شناسی چکیده ی دفتر چهارم چهل گفتار درمردم شناسی میبد . نویسنده محمد سعید ج
» سفرنامه مردم شناختی بافق برگرفته ازوبلاگ انسان شناسی یزد
» شيوه ی حفرقنات برگرفته از وبلاگ قنات شناسی
» سفرنامه ی مردم شناختی مهریز (نگاهی به مردم نگاری مهريز) برگرفته از وبلاگ "انسان شناسی یزد"
» نخل بندی و نخل گردانی درمیبد - برداشت از وبلاگ انسان شناسی یزد
» طایفه براهویی(سیستان وبلوچستان ) از وبلاگ انسان شناسی سیستان
» طایفه ی صیادی - برگرفته از وبلاگ " انسان شناسی سیستان "
» یک قصه ازقصه بچه های میبد
» طایفه نارویی
» زن بلوچ وخون بست
» نقش پنهان زن درگستره پنج قرن تاریخ بلوچ
» وبلاگ های من
» دنباله آئین های مذهبی سمنان
» دنباله تعزیه خوانی
» دنباله تعزیه خوانی
» هشتگرد
» گذری به مردم شناسی سمنان . برداشت ازوبلاگ "هزارنکته مردم شناسی ازهزارنقطه ایران"





موضوعات
سفرنامه مردم شناختی ساوجبلاغ
تعزیه خوانی درسمنان
دنباله ی تعزیه
سمنان
آیین های مذهبی
بلوچ
نقش پنهان زن بلوچ
زن بلوچ وخون بست
طایفه ی نارویی وازدواج سیاسی
نخل گردانی
نخل بندی ونخل گردانی درمیبد
قصه
قصه بچه های میبد
طوایف سیستان
طایفه صیادی
طایفه براهویی
نخل بندی ونخل گردانی در میبد
پيوندها


میبدشناسی انسان شناسی عشایر وطوایف ایران انسان شناسی سیستان انسان شناسی بلوچ انسان شناسی یزد مردم نگاری میبد هزارنکته مردم شناسی ازهزار نقطه ایران قنات شناسی کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مردم شناسی و آدرس 213254.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

انسان شناسی عشایروطوایف ایران
مردم شناسی میبد
هزارنکته مردم شناسی ازهزارنقطه ایران
قصه بچه های میبد
انسان شناسی یزد
انسان شناسی سیستان
انسان شناسی بلوچ
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com